این متن وصیتنامه من علی رضا محمدی می باشد که در تاریخ 3/11/64 دارم می نویسم:
نمی دانم که چه بگویم؟ چرا که گفتنی ها را گفتند ونوشتند و رفتند. به هر حال پدر و مادر عزیزم! امیدوار م که مرا حلال کنید و از خواهرها و برادرم می خواهم که زیادی ناراحتی نکنند، همینطور از پدر و مادرم، چرا که ناله و زاری شما، فقط دشمنان را شاد می کند. محمد جان! امانتی نظام را فراموش مکن و در صورت امکان تمام نماز و روزه هایم را برایم ادا کنید چرا که می ترسم هیچ یک از نمازها و روزه هایم قبول نشده باشد.
سخنی هم با دوستانم دارم، البته کوچکتر از آنم که بخواهم نصیحتی به شما بکنم ولی از شما می خواهم که با یکدیگر مهربان باشید و در مورد مسائل کوچک اختلاف پیش نیاورید . امام عزیز را فراموش نکنید و نکند از بی توجهی، اهل کوفه بشوید.
دیگر حرفی ندارم، فقط از همه شما می خواهم مرا حلال کنید و برای من دعا کنید چرا که بخدا قسم نیاز شدیدی به دعاهای شما دارم.
به همه بگویید، من هم در حق خودم از دونفر نخواهم گذشت، اول کسی که بگوید این جوانان نمی دانند برای چه به جبهه می روند و دوم کسی که به رهبریت این جوانان و و این ملت توهینی بکند. در روز جزا از آنها شاکی خواهم بود.
« برگرفته از فصلنامه خط زندگی»
.: Weblog Themes By Pichak :.