شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

*صبا*

+ اگه تو تاکسي بعد از چار پنج تا SMS دادن دستتون خسته شد بديد بغل دستيتون ادامه شو براتون بنويسه. اون بيشتر در جريانه ... :دي
ص . حيدري
:دي
ص . حيدري
توي مترو به کسي که وايساده هم ميتوني بدي:)
:دي
*صبا*
نوشتارهاي زيبا: اتوبوس و سركلاس رو هم شامل ميشه :دي
*صبا*
14 خورشيد، غزل خانم و جناب راشد : :)
* کميل *
پارسال بود سوار تاكسي شدم تو محل كه برم جايي ، گوشيم دستم بود ، يه خانم كه كنارم نشسته بود گفت ببخشيد يه چيز بگم ناراحت نمي شيد ؟ در حالي كه قلبم در حال ايستادن بود ، گفتم نه بفرماييد ، گفت عكس شهيدي رو كه تو گوشيتون هست بهم مي ديد ، خيلي وقت بود دنبالش مي گشتم ! بعدش گفت به خدا نمي خواستم نگاه كنم ، يهو چشمم افتاد !!!!
*صبا*
:))‏ خب حالا اين خوب بود كه ... اصلا گوشي رو نبايد تو دست گرفت
ص . حيدري
يه پيشنهاد براي بالا بردن فرهنگ کتابخواني در مکان هاي عمومي کتاب خونيد:)
*صبا*
اينم خوبه :)‏‏ اما اونموقع بايد همش منتظر بمونيم تا بغل دستي اين صفحه رو كامل بخونه، تا بريم بعدي :دي
ص . حيدري
من معمولا تو مترو و اتوبوس کتاب ميخونم بعد يه بار دو نفر ازم پرسيدن ميشه کتابتون ببينم کتاب چيه:)
*صبا*
بابا با كلاس :)
ص . حيدري
:)
* کميل *
تو تاكسي معمولا گوشي رو دست مي گيرم كه اگه ناغافل زنگ خورد بتونم جواب بدم و يه ساعت واسه در اوردنش از جيبم بالا پايين نشم !
*صبا*
بله اينم ميشه، خب ال سي دي گوشي رو به صندلي باشه كسي نميبيندش ، تازه اگه قفل باشه بازم تصوير زمينه ش معلوم نيست . (آيكن گير دادن) :دي
* کميل *
مثل اين كه بعد از صحبت كردنم با تلفن چشمشون افتاده بود و هنوز قفل نبود ! اصلا چه معني داره يكي چشمش به گوشي يه نفر ديگه بيفته ؟!
*صبا*
اصلا چه معني داره يكي اينقدر نزديك باشه كه صفحه گوشي رو ببينه؟ مگه عكس چقدري بوده كه اينقدر سريع فهميدن عكس كدوم شهيده؟
*صبا*
:)
* کميل *
والا ما جوري نشسته بوديم كه نزديك بود از شيشه كناري بيوفتيم بيرون ، عكس بزرگ بود ، عكس يكي از شهداي محل بود ، همون كه پارسال شهيد شده بود
*صبا*
:)) بله پس صفحه ال سي دي بزرگ بوده!!! خوش به حال پولدارااااااااا
* کميل *
يه ويواز بود كه ديگه همونم نداريم ...
*صبا*
ويواز؟؟؟ فكر كنم مال پولدارا باشه ، ما كه اسمشو هم نشنيديم :( اما ديگه مجبوريد هميشه صندلي جلو بشينيد تا وقتي كه دوباره ويواز بخريد
* کميل *
نه پول داري نيست ، دو سال و نيم پيش كه نبود ، شايد الان براي پول دارها باشه ... ديگه همچين پولي نداريم ... معمولا صندلي جلو مي شينيم
*صبا*
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D9%86%DB%8C_%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%B3%D9%88%D9%86_%D9%88%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B2
*صبا*
هاله :دي
* کميل *
بله همون مرحوم مغفور بود ...
*صبا*
خدا بهتون صبر بده ...
* کميل *
پول رفته به جيب بر نمي گرده ديگه !
*صبا*
خب نگهش ميداشتين...
* کميل *
نه ديگه ، افتاد شكست و خورد شد !
*صبا*
خب ديگه وقتي با خشونت برخورد كنيد پول هم از بين ميره ... خودكرده را تدبير نست متاسفانه
* کميل *
خشونت نبود ، افتاديم تو دست انداز افتاد پايين و ..... الان كه برام تداعي شد از اعماق وجود اتيش گرفتم ....
*صبا*
با همچين گوشي هايي بايد محتاطانه برخورد كرد، عيبي نداره ،‏ان شاء الله يه گلكسي مي خريد يادتون ميره سرنوشت اين يكي چي شد
* کميل *
ديگه بعد از اون دنبال گوشي نيستم و نخواهم بود ...
*صبا*
اي بابا ... خب ان شاء الله يه كا 310 ميخريد. خوبه؟
* کميل *
كا 850 داريم فعلا ، تا بعد يه اپل بخريم ! البته زماني كه به دويست يا سيصد تومن رسيد !
*صبا*
بله / ديگه بعد از اون دنبال گوشي نيستم و نخواهم بود ... - گمنام حضرت زهرا س
* کميل *
اپل يك و خورده اي هستش ! زماني كه به اون قيمت كه گفتم برسه من چهار تا بچه دارم ! يعني عمرا نمي خوام بخرم !
*صبا*
:))‏ خب رك و راست بگيد نميخوايد بخريد، تا اونموقع البته ،‏اين گوشي ها منسوخ ميشه
* کميل *
بعله ، بسيار تابلو بود كه قصد خريدن نداريم !
*صبا*
پس براي چي وقت مارو گرفتيد؟ تا الان حداقل سه تا مشتري راه انداخته بودما،‏اين همه گوشي بيار،‏ببر آخرش هم هيچي:(
* کميل *
چه پر توقعيد شما ! مي خوايد تو اين كسادي بازار سه تا گوشي بفروشيد ؟؟! ما خودمون بازاري هستيم !
*صبا*
ما پر توقع نيستيم، اين همه سرمايه گذاشتم براي مغازه، اين همه گوشي خوب آوردم. وقت منو گرفتين حالا بايد خسارت بدين.
* کميل *
مغازه مي زنيد بايد پاي لرزش هم بشينيد !
*صبا*
شما مزاحم كسب ميشيد بايد خسارت بديد
* کميل *
وكيل ما گردنش كلفته نمي تونيد اثبات كنيد !
*صبا*
ما خودمون وكيليم :)
* کميل *
ما خودمون قاضي هستيم !
*صبا*
ما خودمون وزير هستيم
* کميل *
ما خودمون رئيس جمهور هستيم !
*صبا*
اين ديگه خيلي تابلو بود ... رئيس جمهور وقت داره بياد پارسي بلاگ؟؟؟؟؟؟؟ بازم به من مياد وزير باشم :دي
از پارسي بلاگيا که بعيد نيست صبا:دي..
*صبا*
كه رئيس جمهور باشند؟
آره والا:دي
*صبا*
نه ديگه ،‏اينقدرها هم كه فكر ميكني پارسي بلاگ بزرگ نيست :دي
چرا باور کن يه روز به حرف ِ من ميرسم ..چون من خودم به اين حرفم رسيدم که پارسي بلاگ گسترده تر از اون چيزي هس که ما فک ميکنيم :)
*صبا*
نه بابا عمرا اينقدرها بزرگ باشه . آخه رئيس جمهور وقت داره بياد تو پيام رسان؟
يني وقتي به گستردگيش پي بردم که يه اتفاقي افتاد... اصن عجيبن غريبا ... خيلي نباور کردني بود ... باور کن:دي
*صبا*
:)‏ چي اتفاق افتاد؟ چه وعضي بوده يني؟
من رئيس جمهور رو نميگم گستردگيشو ميگم .. ولي چرا نشه؟ الان اينترنت همراه اومده هر جاي که باشي ميتوني دسترسي داشتي باشي .. حالا رئيس جمهور هم خيلي اغراق ِ بازم وزير رو ميشه باور کرد ولي کار نشد نداره
*صبا*
خب ديگه منم همينو گفتم از اولش ديگه ،‏گفتم كه به من مياد وزير باشم اما ... :دي
*صبا*
اين اتفاقه چي بود حالا؟
اينکه يکي يهو يکي منو يه روزي يه جايي ببينه برگرده بگه پارسي بلاگ چه خبر؟ و من تا دقايقي فکر کنم که واقعا پارسي بلاگ چه خبر ...بعد که طرف رفت يادم بياد اين از کجا ميدونست .. اين کيه ..پارسي چه خبره .. و هزار تا فکر ِ ديگه .. در صورتي که من و پارسي در برابر ِ اون طرف شايد قبلنا هيييييييچ ربطي به هم نداشتيم يا به نظرش من اصن نميدونم پارسي يني چي ...آيا يني همون فارسي ِ خودمون يا يه معني ِ ديگه اي
ميتونه داشته باشه که من اصلا معنيشو بلد نيسم .. وماجراي عجيب تر از اون اين که ما ممکن ِ سالي يه بار توي تهران همديگرو ببينييم .. و اوشون هم سالي يه بار توي ايران حضور داشته باشن .. واسه خودم که خيلييييييي عجيب بود ... منتظرم سال ِ بعد ازش بپرسم تو ميدوني پارسي چه خبر؟:دي
*صبا*
ها؟؟؟؟؟؟؟ آهان !!! :دي بله
عجيبه ديگه خيلي هم عجيب ِ :دي..
*صبا*
آره آره خيلي عجيبه،‏اصلا چقدر عجيب بود !!!!!!!! واح خدايا فكرشم نمي كردم :دي
اوهوم .. فک کن من خودم تا مرز ِ سکته کردن پيش رفتم که اين قضيه کلا چرا اين همه پيچيدس اصن چ ربطي داره ... من ميترسم مامانم فردا بياد بهم بگه چرا اون عکستو عوض نکردي :اس .. والا! غير ِ ممکن ، غير ِ ممکن ِ
*صبا*
اوهوم ... تا مرز سكته :)‏ / الان كه فكر مي كنم من حتما بايد تورو ببينم :دي ،‏قرار گذاشتيم براي بيرون حتما بيا :))
حتمني حتمني .. :)) بدون ِ من که کسي قرار نميذاره:دي
:دي
*صبا*
خوبه ، پس حتما بيا :دي
*صبا*
:)
:D اره واقعا
*صبا*
:دي خوشم ميادمثل خودم درد کشيده اي :دي
:D آره واقعا
ص . حيدري
يادش بخير اون موقع ها نوشتارهاي زيبا بودم:)
*صبا*
:دي کلن درد کشيده ها زيادن :) .... بله حيدري جان ، يادمه کلي هم راجع به اول صبح و کثيف شدن کتوني هام توي اتوبوس صحبت کرديم :دي
ص . حيدري
اوهوم:)
وختي آدم بنز و باراباس شخصي از خودش نداشته باشه وهي مجبور شه بره تو مردم همين رنج ها رو هم داره ديگه B-) :)
*صبا*
بله ، علي الخصوص وقتي چندوقت قبلش اين چيزايي که گفتيد فراهم بوده باشه ، اما الان موجود نباشهB-) :دي
*سحربانو*
:D
*صبا*
:)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top